در طول زندگی یاد گرفتن اعتماد برای سلامت روانی بسیار ضروری است ما در این سفر روانی به دنبال ارتباطاتی هستیم که در آن احساس کنیم که به ما اهمیت داده می شود و ما قادر به بیان خود واقعیمان هستیم و در این حالت احساس امنیت می کنیم.
چطور می توان این حس اعتماد را در ارتباطات نزدیک پایه گذاری کرد؟ طبق نظریه کارشناسان، اعتماد کردن دو شکل دارد : اعتماد وابسته به تفکر و اعتماد بدون تفکر
در اعتماد وابسته به تفکر، سطحی از آگاهانه عمل می کند و به توقعات شما از طرف مقابل تان از نظر میزان توجه و تعهد برمی گردد. این اعتماد به راحتی قابل درک است.
اعتماد بدون تفکر شکل نا آگاهانه اعتماد است که چالش های بیشتری را دارد. در این حالت شما به طور اتومات به طرف مقابل اعتماد می کنید حال اگر او واقعا قابل اعتماد باشد، آسیبی نخواهید دید ولی اگر اعتماد ناآگاهانه شما کورکورانه به او اعتماد کند و او قابل اعتماد نباشد، پیامدهای بدی را برای شما خواهد داشت.
در یک تیم تحقیقاتی که بر اساس « مدل خطر کردن تنظیمی » انجام شد اعتماد را در ارتباطات بررسی کردند. این مدل به این صورت است که خودتان نوع خطر را تنظیم می کنید : زمانیکه شما به طرف مقابل اعتماد می کنید احساس امنیت به شما دست می دهد. شما می توانید با او باشید و خود را به او وابسته کنید چراکه احساس می کنید چیزی برای گرفتن دارید. به عبارت دیگر شما احساس می کنید می توانید بدون اینکه خود را به خطر بیندازید به طرف مقابلتان نزدیک شوید. دیگر از خود در مقابل او محافظت نمی کنید و کاملا بی دفاع هستید. برعکس اگر به طرف مقابل اعتماد نکنید احساس می کنید چیزی را می بازید به همین دلیل خود را عقب می کشید. به عبارت دیگر خطر را در نزدیک شدن زیاد از حد به طرف مقابل می بینید؛ نزدیک شدن به کسی که به شما آسیب خواهد زد.
چون اعتماد دو شکل آگاهانه و ناآگاهانه دارد ماهیت خطر تحریف می شود. اگر به دنبال اعتماد نا آگاهانه باشید به مرحله ارزیابی آگاهانه از طرف مقابل نمی رسید اینکه آیا او کسی است که به شما متعهد است و به شما توجه می کند یا خیر؟ پایین آوردن حفاظت شخصی باعث می شود که در رابطه ای که در نهایت نا امن می شود آسیب پذیر شوید.
آزمایشی بر این مبنا انجام شد که افراد تحت تأثیر اعتماد آگاهانه و نا آگاهانه، چقدر در ارتباطات از خودمحافظت می کنند. در اکثر این آزمایشها، شرکت کنندگان فقط در صورت بودن در یک رابطه منحصر به فرد حاضر به عدم محافظت از خود بودند. محققین به طور خاص علاقمند بودند بفهمند چرا افراد به هشدارهایی که اعتماد آگاهانه به آنها می دهد توجه نمی کنند و به روابط خطرناک ادامه می دهند. فرضیه آنها این است که شاید افراد به طور واضح فکر نمی کنند. برای برخی افراد ممکن است عملکرد مغز در این زمینه خوب نباشد.
مقیاس تفکر که در این تحقیق استفاده می شود حافظه فعالی است که توانایی نگهداری اطلاعات را در سطح آگاهی ما دارد. به شرکت کنندگان 4 تا 8 مسئله ریاضی نشان داده شد (مثلا 8= 3+5 و 5= 7-11) که آنها باید درستی و نادرستی آنها را مشخص می کردند. در نهایت از آنها خواسته شد که نتیجه هر مسئله را به ترتیب به یاد بسپرند.
اگر اعتماد بدون تفکر، ناآگاهانه است شما ممکن است از خود بپرسید چطور می توان آن را با این مقیاس قیاس کرد؟ در اکثر آزمایشات محققین از تستی به نام پیوستگی ضمنی استفاده کردند. آنها برای ارزیابی اعتماد نسبت به طرف مقابل نسخه خاصی را درست کردند. اعتماد وابسته به تفکر سه حالت دارد :
1- ایمان به عشق طرف مقابل ( من مطمئن هستم که طرف مقابل من همیشه می خواهد در این ارتباط بماند)
2- ایمان به نزدیکی طرف مقابل (طرف مقابل من از هر شخص دیگری در زندگی به من نزدیکتر است)
3- ارزیابی طرف مقابل (مهربان، خون گرم، نکوهشی، قضاوتی).
محققین انتظار داشتند که افرادی که بیشتر تمایل دارند هشدارهایی که از طرف اعتماد وابسته به تفکر داده می شود را نادیده بگیرند، کسانی هستند که اعتماد بدون تفکر زیاد و حافظه فعال کمی دارند. این افراد کسانی هستند که بیشتر در دام ارتباطات با خطرپذیری بالا می افتند و به کسی نزدیک می شوند که در نهایت او را رد می کند.
این محققین همچنین پیشنهاد می کنند که کسانی که هم حافظه فعال کم و هم اعتماد بدون تفکر کمی دارند نمی توانند شخص مناسب را برای خود پیدا کنند. به دلیل نبود اعتماد و بهره نبردن از منافع اعتماد متقابل، این افراد در ارتباطات خود از فرصت ها و موفقیت هایی که در آینده برای آنها وجود دارد بی بهره اند.
این آزمایشات جالب و پیچیده چندین نتیجه را برای کسانی که در اعتماد کردن مسئله دارند بیان می کند:
1- اعتماد بدون تفکر خود را بسنجید.
در قالب تعریف دانستن اینکه به طور ناخودآگاه چه احساسی داریم سخت است. با مطالعه الگوهای رفتاری گذشته در ارتباطاتی که داشته اید می توان نگرشی را بدست آورد. آیا بدون اینکه شخصی را خوب بشناسید به سرعت وارد ارتباط می شوید؟ در ارتباطی که هم اکنون در آن هستید آیا اغلب طرف مقابل خود را بدون اینکه لیاقت داشته باشد می پذیرید و او را قبول دارید؟ یا آیا شما بی جهت در مورد رفتن در یک ارتباط جدید مشکوک و محتاط هستید؟ آیا قبل از اینکه به طرف مقابل اجازه دهید تا خود واقعیتان را بشناسد مدت طولانی منتظر می مانید و بعد وارد رابطه می شوید؟
2- زمانیکه مشغله ذهنی دارید تصمیمات ارتباطی نگیرید.
چیزی که به این گروه تحقیق برای مطالعه تمرکز خاصی را داد این واقعیت بود که آنها مقوله حافظه فعال را وارد تحقیق کردند. آنها نشان دادند کسانی که قدرتهای شناختی شان ضعیف است وارد اعتماد وابسته به تفکر نمی شوند اینکه آیا به طرف مقابل اعتماد کنند یا نه؟ زمانیکه شما از نظر ذهنی خسته هستید ممکن است تصمیمات ضعیفی را در ارتباط خود بگیرید.
3- در سطوح اعتماد خود تعادلی را بین بدست آوردن و از دست دادن پیدا کنید.
ما در ارتباطات خود بیشتر به دنبال بدست آوردن ها یا از دست دادن ها هستیم. اجازه ندهید اعتماد بدون تفکر، اعتماد وابسته به تفکر شما را در خود غرق کند و یا حتی برعکس. شما به هر دو این اعتمادها نیاز دارید تا بتوانید در حفاظت شخصی خود و توانایی برقراری ارتباط با طرف مقابل تعادل ایجاد کنید.
ساختن اعتماد یک پروسه تمام نشدنی است که در طول کل زندگی شما ادامه خواهد داشت. وقتی می توانیم اعتماد را با نزدیک ترین شخص به خودمان ایجاد کنیم می توانیم از این پروسه (اعتماد) برای حفظ یک ارتباط قوی، اساسی و تحمل پذیر استفاده کنیم.