اشتباه شرکت اپل « یکی بخر پنج تا ببر»

اغلب اوقات اشتباهات باربری به دردسری تبدیل می شود که یا هیچی نصیبت نمی شود و یا بسته اشتباهی به دستت می رسد. البته مواقعی هم وجود دارد که سخاوتمندی عظیمی نصیبت می شود مثل این اشتباهی که 5 آی پد به جای 1 آی پد به دستت برسد. این اتفاقی است که برای خانمی به نام الکس افتاده. ولی این خانم با تمام صداقت نامه ای به قسمت خدمات فروش شرکت اپل می نویسد و ماجرا را شرح می دهد. او طی تماس تلفنی خود متوجه می شود که این شرکت در جریان این اشتباه نیست و به طور کل این 5 آی پد کاملا برای الکس ارسال شده و هیچ اشتباهی نیز رخ نداده است. زمانی که نامه او به دست اپل می رسد آنها به الکس اینطور جواب می دهند: «باید بدانید که چقدر از صداقت شما سپاسگذاریم. این صداقت این روزها خیلی کم است. ما همین جا تصدیق و تأیید می کنیم که این اشتباه آشکار از طرف ما بوده است ولی به خاطر تعطیلاتی که در پیش است ما از شما می خواهیم این آی پدهای اضافی را نزد خود نگه دارید و آنها را به دوستان و خانواده خود هدیه بدهید. کریسمس مبارک.»

البته معامله خوبی است یکی می خری پنج تا می بری. واقعا کریسمس مبارک.  

زندانی که نتوانست از سوراخ خارج شود

زندانیانی که قصد فرار داشتند با استفاده از لوله دوش حمام سوراخی را در دیوار تعبیه کرده بودند و قصد داشتند در هنگام هواخوری از زندان فرار کنند. متأسفانه بعد از خارج شدن اولین زندانی به دلیل کوچک بودن سوراخ دومین زندانی در سوراخ گیر می کند. و به دلیل درد شدید ، شروع به فریاد زدن می کند. طبق خبرگزاری روزنامه برزیلی، بعد از فریادهای او نگهبانان سر می رسند و آتش نشانی را خبر می کنند و آنها به وسیله چکش و دریل، سوراخ را گشاد می کنند و بالاخره زندانی زندانی شده در سوراخ آزاد می شود. این اتفاق در ساعت 11 شب و شب قبل از افتتاحیه زندان رخ داد. البته اولین زندانی بعد از بالارفتن از دیوار 5 متری و نرده های الکترونیکی موفق به فرار شد. 

چطور انرژی بدن خود را بدون کافئین بالا ببرید؟

بین کلاس هایتان، کار و معاشرتها زندگی گاهی گیج و خسته کننده می شود. گاهی در پاسخ به این نیاز، ما به نوشیدنی های کافئینی روی می آوریم تا خودمان را سرپا نگه داریم. البته مسلم است که کافئین می تواند آن نشاطی را که می خواهید به شما برگرداند ولی به چه قیمتی؟ کافئین عوارض جانبی منفی دارد که می تواند باعث سردرد، بی حوصلگی و دمدمی مزاج شدن بشود. خبر خوب این است که راه های بهتر و سالمتری برای برگرداندن انرژی وجود دارد که در آن از کافئین خبری نیست.

1-    از میان وعده های پروتئینی استفاده کنید. مانند سیب، ساندویچ بوقلمون، کره بادام زمینی، بادام و میوه های خشک شده.

2-    از ویتامین B استفاده کنید. کمبود ویتامین B باعث خستگی، بی حالی، اضطراب و افسردگی  می شود. از مولتی ویتامین و یا ب-کمپلکس استفاده کنید.که می توانید به همراه صبحانه میل کنید که جذب بالاتری دارد.

3-    ورزش کنید. همراه با گوش دادن به موسیقی به پیاده روی بروید نیازی نیست حتما زیاد ورزش کنید گاهی یک تحرک کوچک چند دقیقه ای نیز شما را سرحال می کند.

4-    دوش آب سرد بگیرید. چرا آب سرد؟ دوش آب سرد برای سرحال شدن و بازیابی انرژی بسیار خوب است در حالیکه دوش آب گرم برای استراحت و خواب خوب مفید است. آب سرد سیستم بدن شما را تحریک می کند و به گردش خون سرعت می بخشد. می توانید ابتدا با دوش آب گرم خود را آرام کنید سپس در 5 دقیقه آخر دوش آب سرد بگیرید. حتی می توانید اگر فرصت این کار را ندارید به صورت خود آب سرد بزنید.

5-    از وعده های غذایی کم ولی متناوب استفاده کنید. وعده های سنگین باعث کسالت و خواب آلودگی می شوند بنابراین اگر کم ولی متناوب غذا بخورید گردش کالری بدن شما بهتر می شود. از نوشیدنیهای حاوی شکر پرهیز کنید و نوشیدنیهای کافئینی نیز شما را معتاد می کند.

6-     20 دقیقه زودتر به رختخواب بروید. کارهایتان را در وقت خود انجام دهید تا مجبور نباشید آنها را آرام آرام به تعویق بیندازید تا به شب برسید. اگر خواب شما کم باشد برخاستن از خواب بسیار سخت خواهد شد. 20 تا 30 دقیقه زودتر به رختخواب بروید تا بیشتر بخوابید.

7-    پیاده روی کنید. با یک پیاده روی ساده می توانید مغز خود را از افکار شلوغ پاک کنید . هوای خنک و تازه می تواند شما را سرحال کند. هوشیاری شما بعد از چند دقیقه پیاده روی مجددا برخواهد گشت.

8-    از ماساژ آرام بخش بهره ببرید. شقیقه ها و شانه های خود را آرام ماساژ بدهید. این کار ذهن را باز می کند.

9-    حرفهای خود را بیرون بریزید. صحبت کردن با یک دوست می تواند ناراحتی و خستگی شما را دفع کند. درواقع دور بودن از اجتماع، تفکرات منفی را ایجاد می کند.

10-مدیتیشن کنید. (سکوت کنید) روی یک صندلی بنشینید و در حالی که کمرتان صاف است دستتان را روی زانو بگذارید و به افکار مثبت فکر کنید. عمیق نفس بکشید. بعد از چند دقیقه احساس می کنید هوشیارتر شده اید.

قانون 20 ثانیه ای چیست؟

اگر قدرت اراده خوبی نداشته باشید ایجاد عادت های خوب و ترک عادت های بد آسان نیست. یک راه برای آسان تر کردن این کار این است که از قانون 20 ثانیه ای استفاده کنیم تا بتوانیم موانع تغییر را کمتر کنیم. این قانون به این معناست که 20 ثانیه زمانیست که شما می توانید از آن استفاده کنید تا عادتی را ایجاد یا ترک کنید. به این صورت که انرژی فعالیت را برای عاداتی که می خواهید ایجاد کنید پایین بیاورید و برای عاداتی که می خواهید ترک کنید این انرژی را بالا ببرید چرا که ترک عادات سخت تر از ایجاد عادات است. هر چقدر بیشتر بتوانیم برای کارهایی که دوست داریم انجام دهیم،  این انرژی را پایین بیاوریم و یا حذف کنیم، توانایی خود را برای تغییرات سریع بالا برده ایم. بنابراین به طور مثال شما می توانید عادات بد خود را با اختصاص 20 ثانیه (یا بیشتر) از بین ببرید ( مثلا غذاهای ناسالم و چاق کننده را در عرض 20 ثانیه از خود دور کنید). گاهی برای ایجاد تغییرات بزرگ، چیزهای کوچک هستند که تفاوت های بزرگ را ایجاد می کنند.

 

با تمرکز غذا بخورید تا چاق نشوید.

همیشه اینطور قلمداد می شود که میزان گرسنگی به مقدار غذایی که خورده ایم مربوط می شود ولی مطالعه جدیدی انجام شده است که نشان می دهد گرسنگی ما می تواند به مقدار غذایی که یادمان می آید که قبلا خورده ایم بستگی داشته باشد. برای اینکه اضافه وزن پیدا نکنید و زیاد نخورید تمرین کنید که با ذهن متمرکز غذا بخورید و به غذا خوردن توجه کامل داشته باشید. در این مطالعه به 100 نفر داوطلب، نهار داده شد که با پیش غذای سوپ گوجه در مقیاس زیاد و کم همراه بود. در کاسه های سوپ یک لوله کار گذاشته شده بود که یا کاسه سوپ را خالی و یا پر می کرد به طوری که داوطلب از این موضوع اطلاعی نداشت و متوجه هم نمیشد. بنابراین نیمی از شرکت کنندگان زودتر یا دیرتر از چیزی که با چشم حدس می زدند غذای خود را تمام می کردند. همانطور که قابل پیش بینی بود دقیقا بعد از غذا سطح گرسنگی شرکت کنندگان به مقدار سوپی که خورده بودند بستگی داشت. اما 2 تا 3 ساعت بعد، مقدار غذایی که فکر می کردند خورده بودند، از اهمیت بالاتری برخوردار شد: کسانی که باور داشتند مقدار غذای بیشتری خورده اند (صرف نظر از اینکه واقعا کم یا زیاد خورده اند) می گفتند احساس گرسنگی کمتری برای وعده غذایی بعد دارند. گروه دیگری که فکر می کردند غذای کمتری خورده اند احساس متفاوتی داشتند. طبق نظر کارشناسان، در مقایسه با مقدار واقعی غذا، حافظه ، اثر بیشتری بر اشتهای ما می گذارد. حالا چطور این آزمایش را در زندگی واقعی خود پیاده کنیم؟ می توان اینطور گفت که هر چقدر بیشتر بر روی غذای خود تمرکز کنیم و سعی کنیم حواس مان در هنگام غذا خوردن پرت نشود، کمتر چاق می شویم. طبق نظریه روانشناسان قبل از اینکه غذای خود را شروع کنید 3 ثانیه به ظرف غذای خود نگاه کنید. برای لحظه ای به واژه هایی که به ذهن تان می آید مثل کوچک، بزرگ و پر فکر کنید. سپس آگاهانه و متفکرانه غذای خود را در حافظه خود ثبت کنید به طوری که بعدا به خوبی به یاد آورید که چه خورده اید. همچنین چشم تان به ظرف غذایتان باشد تا بیشتر از مقدار لازم نخورید.

 

علم داستان سرایی : چرا داستان گفتن قویترین راه برای فعال کردن مغز است؟

«در سال 1748 یک سیاستمدار و نجیب زاده انگلیسی به نام جان مونتاگ، کنت چهارم ساندویچ، اوقات فراقت خود را به کارت بازی می گذراند. او علاقه داشت هنگام بازی تنقلات میل کند بنابراین با یک دست بازی می کرد و با دست دیگرش چیزی می خورد. ولی مجبور بود مثلا اول نان تست را به دهان بگذارد و بعد برش گوشت را ، به همین دلیل برای اینکه یک دستی بتواند راحتتر نان و گوشت را بخورد، گوشت را لای نان گذاشت و همین جا بود که ساندویچ اختراع شد. این برشهای نان همراه با گوشت یا همان ساندویچ به محبوبترین غذای اختراع شده دنیای غرب تبدیل شد.»

چیزی که در این مورد جالب است این است که دیگر امکان ندارد شما فراموش کنید که ساندویچ چطور اختراع شد. ولی اگر این مطلب به شکل دیگری به شما ارائه می شد مثلا فقط جنبه اطلاعات دادن را داشت شاید فراموش تان میشد. بیشتر از 27 هزار سال است که اولین نقاشی قارنشینان کشف شده است داستان سرایی اساسی ترین روش گفتگو محسوب می شود.

چطور مغز می تواند در هنگام داستان گفتن فعالتر شود؟

همه ما از داستان لذت می بریم چه به صورت رمان، فیلم  یا حتی چیزی باشد که دوستمان برای ما تعریف می کند. اما چرا زمانیکه اتفاقی را به صورت داستان می شنویم برایمان جالب تر می شود؟ جواب آن ساده است زمانی که ما اطلاعاتی را در غالب یک برنامه خسته کننده پاور پوینت می شنویم قسمتی از مغز ما فعال می شود که دانشمندان به آن قسمت بروکا و ورنیک می گویند که قسمتهای پردازش زبان را در مغز به حرکت درآورده و اینجاست که ما کلمات را به معنی تبدیل می کنیم. زمانیکه کسی برای ما داستان تعریف می کند یک سری چیزها تغییر می کند به این صورت که نه فقط قسمت های پردازش زبان ما فعال می شود بلکه بخش های دیگر مغز که مربوط به تجربه کردن اتفاقهای یک داستان است نیز فعال می شوند. اگر کسی در مورد یک غذای خوشمزه بگوید سنسورهای کورتکس مغز روشن می شود. اگر این مسئله در مورد حرکت باشد کورتکس مربوط به حرکت فعال می شود. استعاره هایی مثل این خواننده صدای مخملی دارد و یا او دستهای چرم مانندی دارد سنسورهای کورتکس را بیدار می کند.

یک داستان می تواند تمام مغز شما را به کار اندازد. زمانیکه ما برای کسی داستان تعریف می کنیم به روش فکری خود شکل می دهیم و همین اثر هم روی مغز شنونده داستان ایجاد می شود. مغز گوینده و شنونده داستان هر دو با هم هماهنگ است. فقط با گفتن ساده یک داستان می توان ایده ها، افکار و احساسات را در مغز شنونده ایجاد کرد. هر چیزی را که شما تجربه می کنید برای دیگران هم به همان شکل قابل تجربه است ؛ به عبارت دیگر همان بخش مغزی که در شما فعال می شود در دیگران هم به همان شکل فعال می شود. 

حالا جالب شد دیگر میدانیم که مغز ما هنگام شنیدن داستان فعال می شود. تنها سوالی که بی جواب مانده است این است که چرا اینطور می شود؟ چرا یک داستان که اتفاقاتی پشت سر هم است می تواند یک چنین اثری بر روی یاد گیری ما بگذارد؟ پاسخ ساده ای دارد : مغز ما اینطور سیم کشی شده است. یک داستان اگر به ساده ترین شکل خود شکسته شود به یک ارتباط علت و معلولی تبدیل می شود. این همان روش تفکر ماست. ما در طول روز در قالب قصه فکر می کنیم حالا چه در مورد خرید روزانه  یا کار یا همسرمان باشد. ما در مورد هر عمل خود داستان های کوتاهی را در سرمان می سازیم. داستان ها و غیبت ها 65% مکالمات روزانه ما را تشکیل می دهند.

هر وقت که ما داستانی را می شنویم می خواهیم آنرا به یکی از تجربیات موجود خود ربط دهیم.  به همین دلیل است که استعاره در مکالمات ما بسیار بهتر عمل می کند. در همان حین که مشغول یافتن تجربه موجود در مغز خود هستیم قسمتی از مغز به نام اینسولا فعال می شود که به ما کمک می کند به همان تجربه درد یا لذت یا تنفر پیوند بخوریم تصویر زیر بهتر این فرایند را توضیح می دهد :

ما استعاره و اتفاقات حرفی را به طور اتومات به هم پیوند می دهیم. هر چیزی در مغز ما در جستجوی رابطه علت و معلولی چیزی است که ما سابقا آن را تجربه کرده ایم. تا به حال این را تجربه کرده اید که کسی به شما داستانی را تعریف کند و شما دو هفته بعد همان داستان را طوری برای او تعریف کنید که انگار ایده خودتان بوده است؟ این مسئله کاملا طبیعی است و همچنین یکی از قویترین راه های هماهنگ کردن دیگران با ایده ها و افکار خودتان است. داستان، تنها راه فعال کردن بخش های مغز شنونده به منظور تبدیل داستان به تجربه و نظر شخصی است. اگر پروژه ای که دارید بهترین ایده است آن را با داستان برای دیگران نیز می توانید به بهترین ایده برای انجام تبدیل کنید. داستان سرایی تنها راه القای ایده و نظریه شخصی به دیگران است. البته بهتر است که کوتاه باشد و از زبان ساده استفاده شود چراکه بخش های مرتبط با اتفاقات را در مغز فعال می کند.

اگر واقعا می خواهید به کسی کمک کنید نگویید «اگر به چیزی نیاز داشتی به من بگو»

برای دوست و خانواده مان اتفاق بدی می افتد و ما می خواهیم به آنها کمک کنیم اما لزوما نمی دانیم چطور به او کمک کنیم و می گوییم « اگر کاری داشتی به من بگو» فقط برای اینکه چیزی بگوییم و حرفی زده باشیم. گفتن این جمله صحیح نیست چراکه این جمله به این معنی است که از طرف مقابل می خواهیم که او به ما بگوید که چه کاری را می خواهد تا ما برای او انجام دهیم. بهتر است زمانی که کسی به کمک نیاز دارد و شما می خواهید به او کمک کنید، خیلی مشخص تر عمل کنید.

تصور کنید دوستتان عزیزی را از دست می دهد، خواهرتان در بیمارستان بستری می شود یا به طور کل اتفاق بسیار بدی می افتد، و شما می خواهید کمک کنید. بسیار مهم است که خاص و مشخص عمل کنید چراکه این افرادی که در این شرایط قرار می گیرند نمی توانند در آن لحظه، زندگی روزانه خود را اداره کنند و در شرایطی نیستند که بفهمند به چه کمکی نیاز دارند. بنابراین به آنها پیشنهاد کنید که مثلا از بچه هایشان مراقبت کنید، خرید روزانه آنها را بکنید یا غذایشان را بپزید. به جای اینکه به آنها بگویید که فکر کنند و ببینند به چه کمکی از طرف شما احتیاج دارند، شما فکر کنید که چه کمکی می توانید به آنها بکنید . البته در این که به کسی بگویید که برای کمک به او آنجا هستید هیچ مشکلی نیست ولی اگر واقعا می خواهید مفید باشید کمک خود را به طور خاص و مشخص بیان کنید. مطمئن باشید که او هم زمانی که شما به کمک نیاز داشته باشید به کمک شما به طور مشخص خواهد آمد.

 

 

چطور قدردانی می تواند زندگی شما را بهبود بخشد؟

سوال این است که قدردانی باعث بهبود زندگی می شود یا خیر؟ جواب مثبت است. انسان ها همگی به قدردانی نیاز دارند. اینکه کسی کنار ما باشد و ما از او قدردانی کنیم باعث می شود او همیشه شاد  باشد و آثار این قدردانی در زندگی ما اثر مثبت می گذارد. اگر کسی از ما بابت اینکه چه کسی هستیم و چه کارهایی انجام میدهیم قدردانی کند، زندگی ما روند بهتری به خود می گیرد. عدم این صفت در زندگی باعث از بین رفتن روابط می شود. معمولا همه ما دوست داریم کسی از ما تشکر و قدردانی کند ولی یادمان می رود دیگران نیز نیاز به قدردانی ما دارند. جالب است بدانید این صفت یاد گرفتنی است و در این زمینه تحقیقاتی انجام شده است که توصیه می کند که قدردانی به بهبود روابط کمک می کند. همچنین باعث سامتی و شادی بیشتر در زندگی می شود. طبق این تحقیقات قدردانی و تشکر باعث :

1- تقویت تمامی روابط شخصی می شود از جمله روابط کاری، دوستی و عاطفی. قدردانی چه در شروع روابط و چه برای تقویت ارتباط موثر است. بنابراین اگر می خواهید رابطه فعلی خود را تقویت کنید از کارهایی که طرف مقابل برایتان انجام داده است تشکر کنید.

2- رضایت در ارتباط را افزایش می دهد و احساس یکی بودن را تشدید می کند. این چیزی است که برای هر دو جنسیت چه زن و چه مرد موثر است. یعنی هر دو جنس در ارتباط احساس رضایت می کنند. به علاوه بیان کردن قدردانی هیچ هزینه ای ندارد ولی باعث بهتر شدن احساس طرفین می شود. قدردان بودن می تواند به یک عادت تبدیل شود. یک راه پیشنهادی این است که قدردانی را به صورت یک ژورنال خبری تیتر بندی کنید یعنی هر چیزی را که شما در زندگی به خاطر آن قدردان هستید به صورت خط به خط فهرست کنید و اگر این صفت را می خواهید در رابطه خود به صورت عادت در بیاورید باید صفات طرف مقابل را مطرح کنید. بنابراین چشمان خود را برای این فرصت ها باز نگه دارید. چیزی که در این مورد اعجاب انگیز است این است که این عادت قدردانی مسری است یعنی هر چقدر شما از طرف مقابل قدردانی کنید او هم از شما قدردانی می کند. به طور خلاصه می توان گفت قدردانی یادگرفتنی است و می تواند زندگی مشترک، دوستی یا شغل شما را نجات دهد و شادی و سلامتی را برای شما به ارمغان آورد. هیچ هزینه ای برای شما ندارد و تا آنجایی که تحقیق شده هیچ عوارض جانبی ندارد. بنابراین منتظر چه هستید؟ امروز بهترین روز برای شروع قدردانی است.

صفحه نمایشگر مشخص کننده قیمت اجناس در فروشگاه ها

به نظر می رسد که در شایعات مربوط به مرگ قریب الوقوع صفحه نمایشگر با  e-ink (جوهر الکترونیکی) به دست تبلت ها، بسیار اغراق شده بود. علی رغم اشباع تولید وسیله هایی با صفحه نمایش رنگی در بازارچه ها، خوانندگان e-book (کتاب الکترونیکی) بیش از پیش زیاد می شوند به همین دلیل شرکتی به نام ZBD Solution می خواهد از تکنولوژی e-ink استفاده کند و اقدام به تولید صفحه نمایشگرهای کوچکی کرده که نشان دهنده نام و قیمت کالاست و قابل آپ دیت کردن است. این صفحه نمایشگرها سیاه و سفید هستند و با نیروی برق خیلی کم و یا حتی بدون برق کار می کنند. همچنین به طور وایرلس شبکه ای هستند و به هم مرتبطند. تنها کاری که باید کرد این است که یک نفر زمانی که اجناسی به حراج گذاشته می شوند اطلاعات مرکزی را آپ دیت ( بروز رسانی) کند. دیگر نیاز نیست مثل گذشته چندین نفر داخل فروشگاه راه بیفتند و قیمت ها را یکی یکی بروز رسانی کنند و برچسب بزنند.

 

آثار کشف شده از اسب شاخ دار (یونیکورن) در کره شمالی

باستانشناسان موسسه تاریخی آکادمی علوم اجتماعی DPRK در کره شمالی ، توانستند آثاری از یونیکورن یا همان اسب شاخ دار را پیداکنند که پادشاهی به نام تونگ میونگ بر آن سوار می شده. طبق گفته باستانشناسان محل بقایای این اسب 200 متر پایین تر از قبر این پادشاه بوده که با یک مثلث سنگی که روی آن حک شده : آرامگاه یونیکورن، مشخص شده است. کلمات این سنگ حک شده مشخص می کند که به دوره پادشاهی کوریو در سال 918 تا 1392 بر می گردد. به نظر می رسد که کره شمالی فکر می کند که این بزرگترین خبری است که در این مورد منتشر می شود چراکه ثابت می کند که پیونگ یانگ که پایتخت کره قدیم بوده، پادشاهی کوگوریو نیز بوده است. چیز دیگری که کره شمالی ادعا خواهد کرد کشف راز درِ پنهان به پادشاهی هیرولو است و بعد از آن ادعایی که حق آنها را بابت مالکیت ژاپن ثابت می کند!!